معنی رمان گابریل دانونزیو

حل جدول

رمان گابریل دانونزیو

بامداد بهاری


رمان گابریله دانونزیو

زمین باکره


رمان گابریل گارسیا مارکز

صد سال تنهایى


گابریل لیپمن

برنده نوبل فیزیک در سال 1908 میلادی

لغت نامه دهخدا

گابریل

گابریل. [ی ِ] (اِخ) اسقف هراتی که از راه بسیار دور آمده بود تا در مجمعی که آکاس در زمان سلطنت ولاش دعوت کرده بود شرکت کند و این مجمع در سلوکیه (سلوسی) منعقد شود و فقط دوازده اسقف در آن شرکت کردندکه از آنجمله گابریل است. و سه قانون مهم در آنجا بتصویب رسید و اصول مذهبی نسطوری مذهب قطعی و منحصر عیسویان ایران شد. (ایران در زمان ساسانیان ص 206).


رمان

رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.

رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.

رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام قصری است در واسط عراق و ابوهاشم یحیی بن دینار رمانی بدانجا منسوب است. (معجم البلدان).

رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام کوهی در سرزمین طی واقع در غرب کوه سلمی از کوههای طی. خالدبن ولید رابا جمعی از مرتدین در این ناحیه محاربه ای رخ داد و آنها دوباره به اسلام بازگشتند. (از معجم البلدان).

رمان. [رُ] (فرانسوی، اِ) کتاب قصه و افسانه که عموماً واقعات ممکنه است برخلاف افسانه های قدیم که بیشتر محالات بوده. (فرهنگ نظام). رمان سابقاً به نوشته ها و داستانهائی واقعی یا تخیلی اطلاق می شد که به نظم یا به نثر بزبان «رمان » نوشته شده باشد، اما امروز به داستان یا اثری خیالی و تصوری اطلاق می شود که به نثر نوشته شده و شامل ماجراهائی باشد که برای سرگرم ساختن و جلب نظر و افکار خوانندگان نوشته شود. رمان در اصل به نوشته یا داستان و مقاله ای اطلاق می شود که به زبان «رمان » نوشته شده باشد. از قرون متوالی به این طرف قسم اعظم این نوشته ها و مقالات به صورت داستانهای روایتی و در قالب شعر و نثر بیان می شده و زبان بیان این داستانها همان زبان رمان بود. تحقیق در اصل و منشاء نوع خاصی از داستان که ما امروزه به نام رمان می خوانیم کاری سهل و ساده نیست. این مسأله محقق است که بسیاری از آن خصائص و صفاتی که محققان و منتقدان برای رمان برمی شمارند در ادیسه ٔ همر وجود دارد. و نیز داستانهای معروف نویسندگان یونان قدیم واجد اختصاصات و شرایطی است که امروزه برای رمان قائل هستند. در طول قرون وسطی و مخصوصاً از قرن یازدهم به این طرف منابع مختلفی برای پرداختن رمان در اختیار نویسندگان وجود داشت و داستانهائی که نوشته می شد دارای خواصی بود که ما امروزه آنها را داستانهای تخیلی می نامیم و غالباً به زبان شعر بیان می گشت. مهمترین منابعی که نویسندگان این دوره از آنها الهام می گرفتند عبارت بود از شرح احوال قدیسین مسیحی، داستانهای مربوط به اقوام قدیم شبه جزیره ٔ اسکاندیناوی، داستانهای مربوط به ساکنان قدیم فرانسه، افسانه های قدیم کشورهای انگلستان و آلمان، اساطیر قدیم یونان و روم مانند زندگی اسکندر و فتح تروی و امثال آنها. چنانکه گفته شد در طول قرون وسطی مهمترین منبع الهام نویسندگان افسانه های مربوط به دین مسیحیت و شهدای دین عیسی و شرح زندگانی قدیسین مسیحی بود و در این مدت مدید نویسندگان و هنرمندان تابع مقررات خشک و سختگیریهای دستگاه پاپ بودند و برای بیان افکار و تخیلات خود آزادی وفراغ بال نداشتند و اگر نویسنده ای یا هنرمندی اثری به وجود می آورد که کوچکترین مغایرتی با معتقدات خشک و بی اساسی که دستگاه روحانی مسیحیت به مردم تحمیل می کرد، داشت از طرف پاپ تحریم می شد و نویسنده و یا هنرمند مورد لعن و تکفیر قرار می گرفت. اما از اواخر قرن شانزدهم نسیم آزادی کم کم وزیدن گرفت و جنبشی در کلیه ٔ شؤون علمی و ادبی و اجتماعی و سیاسی اروپا پیدا شد و نویسندگان و هنرمندان نیز زنجیر اسارت پاپ را از پای اندیشه و احساس خود گشودند و آزادوار در آفرینش شاهکارهای ادبی و هنری به کوشش پرداختند. بنابراین رمانهایی که در این دوره نوشته شد دیگر از صبغه ٔ دینی چندان برخوردار نیست و منبع الهام نویسندگان را غالباً داستانهای مربوط به یونان و روم قدیم و ادبیات قبل از مسیحیت تشکیل می دهد و آثار گرانبهای ادبیات اروپا چه از نظر کیفیت و چه از حیث کمیت از این دوران است و با آثار ادبی قرون وسطی به هیچ وجه قابل قیاس نیست و از آن تاریخ تا زمان حاضر بر حسب اوضاع سیاسی و اجتماعی مکتبهای گوناگونی مانند کلاسیک و رمانتیسم و رئالیسم و سوررئالیسم و ناتورالیسم در ادبیات اروپا پیدا شد و هر کدام از این سبکها پیروان گوناگونی از میان نویسندگان پیدا کرد و داستانهای مختلفی در هر یک از مکاتب ادبی بوجود آمد که هر یک اسلوبی خاص در داستان پردازی دارد و دارای اختصاصات و صفاتی است که آن را از دیگر انواع سبکهای گوناگون ادبی امتیاز می بخشد. (نقل به اختصار از دائرهالمعارف بریتانیکا).و رجوع به مکتبهای ادبی تألیف رضا سیدحسینی شود.


رمان بری

رمان بری. [رُم ْ ما ن ِ ب َرْ ری] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به رمان البر شود.


رمان السعالی

رمان السعالی. [رُم ْ ما نُس ْ س ُ] (ع اِ مرکب) رمان السعال. خشخاش. (اختیارات بدیعی). خشخاش سفید. (اقرب الموارد) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی). و رجوع به رمان السعال شود.


رمان السعال

رمان السعال. [رُم ْ ما نُس ْ س ُ] (ع اِ مرکب) خشخاش. (الفاظ الادویه) (اختیارات بدیعی). خشخاش سفید. رمان السعالی. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). و رجوع به خشخاش شود.

سخن بزرگان

گابریل لاوب

آفرینش تلویزیون باعث شد که بی سوادان هم عینکی شوند.

سرعت عمل کامپیوتر به این دلیل است که در هنگام کار، فکر نمی کند.


گابریل گارسیا مارکز

همه ی مردم دوست دارند در اوج و قله ی کوه زندگی کنند، بی آنکه متوجه باشند خوشبختی حقیقی در سراشیبی ای است که به سمت بالای کوه می پیماییم.

تنها چیزی که در شهرهای کوچک شایع است، خود شایعه است... حتی پیش از آنکه پیشامدی رخ دهد، مردم به آن پی می برند.

تله پاتی و روش های گوناگون آن، به گونه ای که برخی می اندیشند، شعبده بازی و کلک نیست؛ بلکه یک نیروی بزرگ ذاتی است که دانش، آن را نمی پذیرد... چون آن را نمی شناسد... همان گونه که در آغاز، کروی بودن زمین را نپذیرفت و مردم گمان می کردند زمین پهن است.

دوست حقیقی کسی است که دستهای تو را بگیرد، اما قلب تو را لمس کند.

فداکاری، یعنی آسایش خود را فدای آسایش دیگران کردن.

من همیشه باور داشته ام که در طبیعت، زیباتر از زن وجود ندارد.

برخی از چیزها که خیلی به درد نمی خورند، زمانی استفاده ی زیادی دارند.

اگر خداوند، لحظه ای فراموشش شود و مرا عروسکی پارچه ای بپندارد و اگر چنین باشد که برای مدت کوتاهی باز عمری ارزانی ام دارد، به یقین حرفی در مورد آنچه که بدان می اندیشم بر زبان نخواهم راند و بی شک، اندیشه خواهم کرد پیرامون سخنانی که باید بگویم.

هرگز وقت خود را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

دوستت دارم؛ نه به خاطر شخصیت تو؛ بلکه به خاطر شخصیتی که در زمان با تو بودن پیدا می کنم.

تو ممکن است در تمام دنیا تنها یک نفر باشی، اما برای برخی از افراد، تمام دنیا هستی.

مسأله ی مهم در نوشتن رمان یا داستان کوتاه، جدی نوشتن آن است؛ حتی اگر به فروش نرود و یا جایزه ای به دست نیاورد.

پاره کردن داستان های کوتاه ضروری است؛ چون نوشتن آنها مانند بتون ریختن است. اما نوشتن رمان به بنایی با آجر می ماند؛ معنایش این است که اگر داستان کوتاه به عنوان کوشش اولیه موفق نبود، نباید بر نوشتن آن پافشاری کرد، در حالی که در مورد رمان بسیار آسان است؛ چون می توان دوباره از نو آغاز کرد.

ترسوی حقیقی از پرواز نمی ترسد، بلکه آن کس که با ترس پرواز را یاد می گیرد، ترسو است.

مرگ از پیری نمی آید، بلکه با فراموشی می آید.

در حقیقت، والاترین چیز در ادبیات، بحث پیرامون ادبیات است.

انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نمی رسی.

اگر کسی تو را آن گونه که می خواهی دوست ندارد، به این معنا نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

معادل ابجد

رمان گابریل دانونزیو

688

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری