معنی رنین
لغت نامه دهخدا
رنین. [رَ] (ع مص) بانگ کردن بزاری. (مصادر زوزنی). فریاد کردن. (از منتهی الارب). صیحه زدن و صوت را برای گریه بلند کردن. (از اقرب الموارد). رَنّه. (از منتهی الارب). ناله و زاری کردن. || بانگ کردن کمان. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). تَرنین. تَرنیه. اِرنان. (از معجم متن اللغه). || رَن َّ الیه رنیناً؛ گوش کرد به سوی او. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). اِرنان. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).
رنین. [رَ] (ع اِ) مطلقاً بمعنی صوت است و گویند صوت همراه با گریه را نیز گویند و در اساس آمده: «سمعت له رَنَّهً و رَنیناً»؛ ای صیحهًحزینهً. (از اقرب الموارد). رَنّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رَنّه شود. || بانگ کمان. (دهار) (معجم متن اللغه).
فرهنگ معین
(رَ) [ع.] (اِ.) ناله زار.
حل جدول
عربی به فارسی
سنج , ترتیب زنگهای موسیقی , سازیاموسیقی زنگی , صدای سنج ایجادکردن , ناقوس رابصدا دراوردن , جرنگ جرنگ , صدای جرنگ , صدای جرنگ جرنگ کردن , طنین داشتن , دارای طنین کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
گریه و زاری
فرهنگ فارسی آزاد
رَنِین، (رَنَّ-یَرِنُّ) بصدای بلند خواندن- صیحه نمودن- بلند گریه کردن- بصدا در آمدن زنگها و جرس ها
معادل ابجد
310