معنی رهاورد ساوجی

حل جدول

رهاورد ساوجی

انار


رهاورد

سوغات، ارمغان، تحفه

سوغات، ارمغان

لغت نامه دهخدا

ساوجی

ساوجی. [وَ] (اِخ) سلمان... رجوع به سلمان ساوجی شود.

ساوجی. [وَ] (ص نسبی) منسوب به ساوه.

ساوجی. [وَ] (اِخ) سهلان. معاصر سلطان ملکشاه سلجوقی بود و در علم و حکمت سرآمد زمان خود بود. (تاریخ گزیده ص 807).

ساوجی. [وَ] (اِخ) صدرالدین، در ذهن عدیم المثل بود تا بمرتبه ای که چند جزو از کتاب بیک خواندن یاد میگرفت. قصیده ٔ حسنادر علم عروض و قوافی از تصانیف اوست. بعهد هلاکوخان بتهمت ساحری شهید شد. (تاریخ گزیده صص 806- 807).

ساوجی. [وَ] (اِخ) سعدالدین محمد، وزیر غازان خان که پس از خواجه رشیدالدین فضل اﷲ سمت وزارت یافته است. رجوع به تاریخ گزیده ص 416، 593، 597، 598 و سعدالدین محمد شود.

ساوجی. [وَ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال باختری دژ شاهپور و دو هزارگزی مرز ایران و عراق. هوای آن سرد و دارای 150 سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات، حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ فارسی هوشیار

ساوجی

(صفت) منسوب به ساوه از مردم ساوه (ساوج) ساوه یی: سلمان ساوجی.


رهاورد

(اسم) چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان.

فرهنگ عمید

رهاورد

چیزی که کسی از سفر برای کسی می‌آورد، سوغات، ارمغان: کار روزی چو روز دان به‌درست / که ره‌آورد روز روزی توست (سنائی۱: ۱۰۶)،


ساوجی

از مردم ساوه،
مربوط به ساوه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

رهاورد

ارمغان، تحفه، ره‌آورد، سوغات، هدیه

ترکی به فارسی

ساوجی

دادستان

معادل ابجد

رهاورد ساوجی

496

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری