معنی روابط عاشقانه
لغت نامه دهخدا
روابط. [رَ ب ِ] (ع اِ) ج ِ رابطه. (غیاث اللغات) (دزی) (ناظم الاطباء). رجوع به رابطه شود. || در اصطلاح فارسی زبانان، ارتباط. رفت و آمد. مراوده. معاشرت. آمیزش.
عاشقانه
عاشقانه. [ش ِ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) عاشق وار. از روی عشق. از کمال محبت. با نهایت میل:
دعوت عاشقانه میکردم
بخت درهای آسمان بگشاد.
خاقانی.
در آن صحرای خرم رخش میراند
سرود عاشقانه باز میخواند.
نظامی.
صائب اگر بیار سخن فهم میرسید
میشد جهان پر از غزل عاشقانه اش.
صائب.
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
حل جدول
عاشق وار، از روی عاشقی، با نهایت میل
فارسی به عربی
تمتین العلاقات، توثیق العلاقات، توطید العلاقات
معادل ابجد
745