معنی روبان

لغت نامه دهخدا

روبان

روبان. (نف) کسی یا چیزی که می روبد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). || (ق) در حال روفتن. (از اشتینگاس).

روبان. [رَ] (ع ص) سرگشته و گویند:رجل روبان، یعنی مرد متحیر سست از سیری شکم و یا خواب و یا گرانجسم و گرانجان و یا مست. ج، رَوْبی ̍. (از اقرب الموارد). سست جان از سیری یا خواب یا گرانجسم و گرانجان بیدارشده از خواب. (از معجم متن اللغه). رائب. اَرْوَب. (از معجم متن اللغه) (منتهی الارب).

روبان. (فرانسوی، اِ) پارچه ای نوارمانند که در زینت و آرایش بکار برند. (ناظم الاطباء). باریکه ٔ پهن دراز که مانند نوار باشد.

فرهنگ معین

روبان

[فر.] (اِ.) نوار.

فرهنگ عمید

روبان

روبنده،
(قید) درحال روبیدن،

نواری که برای زیبایی به دور چیزی می‌بندند،

حل جدول

روبان

نوار تزئینی

نوار تزیینی

مترادف و متضاد زبان فارسی

روبان

بند، نوار

فارسی به انگلیسی

روبان‌

Cordon, Ribbon

فارسی به عربی

روبان

سریه، فرقه

فرهنگ فارسی هوشیار

روبان

نوار ابریشمی

فارسی به آلمانی

روبان

Band (n), Bande (f), Kapelle (f)

واژه پیشنهادی

روبان

رشته

معادل ابجد

روبان

259

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری