معنی رودن

لغت نامه دهخدا

رودن

رودن. [دَ] (مص) مرغ یا گوسفند را پس از کشتن از پر و پشم عریان کردن تا برای پختن مهیا باشد. (یادداشت مؤلف). آورید کردن مرغ و گوسفند و جزآن. (یادداشت مؤلف). اورود کردن.

رودن. [دَ] (اِ) رودنیاس باشد. و آن گیاهی است که چیز بدان رنگ کنند. (برهان قاطع) (آنندراج). روناس. (ناظم الاطباء). رودنگ. روغناس. روین. رجوع به رونیاس و روناس و رودنگ شود.

رودن. [رُ دَ] (اِخ) مجسمه ساز معروف فرانسوی است (1840- 1917 م.). وی در پاریس چشم بجهان گشود و از آثار معروف وی مجسمه ٔ اندیشه و در دوزخ را میتوان نام برد.

فرهنگ عمید

رودن

روناس

حل جدول

رودن

پیکرتراش فرانسوی


اثر آگوست رودن

تندیس آدم و حوا


تندیس اوگوست رودن

دروازه هاى جهنم


پیکره‌ای از اوگوست رودن

مردی در حال راه رفتن


پیکره‌ای از آگوست رودن

مردی در حال راه رفتن


هنرمند فرانسوی

رودن


پیکرتراش فرانسوی

رودن


از هنرمندان فرانسوی

رودن

فرهنگ فارسی هوشیار

رودن

(اسم) گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود.

سخن بزرگان

اگوست رودن

نقاشی، آرزوها و امیال پنهان انسان را آشکار می سازد.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

رودن

260

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری