معنی روستاها

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

رساتیق

(تک: رستاق) از ریشه ی پارسی روستاها (اسم) جمع رستاق روستاها.


دهات

ده و دهها و قریه ها و روستاها

لغت نامه دهخدا

زامجان

زامجان. (اِخ) از رساتیق (روستاها).


راذانات

راذانات. (معرب، اِ) رساتیق. (از اقرب الموارد). روستاها. (منتهی الارب). معرب است. (تاج العروس).


حولة

حوله. [ل َ] (اِخ) ناحیه ای است میان بانیاس و صور از اعمال و توابع دمشق مشتمل بر روستاها. (معجم البلدان).

فرهنگ عمید

ژاندارم

مٲمور حفظ نظم و آرامش در روستاها و راه‌های خارج شهر، امنیه،


ژاندارمری

اداره‌ای که عهده‌دار حفظ نظم و آرامش و اجرای قوانین و مقررات در روستاها و راه‌های خارج شهر است، ادارۀ امنیه،


الام

در دورۀ قراقویونلو تا قاجاریه راهنمایی که در روستاها مجبور بود رایگان به مٲمور دیوان خدمت کند و او را از دهی به ده دیگر راهنمایی کند،

گویش مازندرانی

پلاپجه – کا

از انواع بازی های کودکان (به ویژه دختران) در روستاها و آبادی...

معادل ابجد

روستاها

673

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری