معنی رومال
لغت نامه دهخدا
رومال. (اِ مرکب) پارچه ای که بدان روی را پاک کنند. دستمال و ابزاری وبشگیر. (ناظم الاطباء). مندیل. دستمال. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف). پارچه ای که بدان روی را از غبارو جز آن پاک کنند. (آنندراج). دستمال. دستمال بزرگ:سری که درد نمی کند رومال چرا باید بست. در لهجه ٔ مردم چهار محال و پاکستان، دستمال. (یادداشت مؤلف).
- رومال سیاه، چون پرده ٔ مشکین و پرده ٔ نیلوفری که بستن آن بر چشم آشوب گرفته معمول است. (آنندراج):
بست رومال سیه بر چشم آن آرام جان
گشت آهویی درون خیمه ٔ لیلی نهان.
صائب (از آنندراج).
|| چارقد. (یادداشت مؤلف). دستار. (لغت محلی شوشتر. || نوعی از کبوتر. || (نف) امردباز. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(ص فا. اِ.) پارچه ای که با آن روی و دست را پاک کنند؛ روپاک.
فرهنگ عمید
پارچهای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
پارچه ای که بدان روی را پاک کنند، دستمال
معادل ابجد
277