معنی روهنی
لغت نامه دهخدا
روهنی. [هَِ] (اِ) آهن و پولاد جوهردار و آنچه از آن سازند. (برهان) (آنندراج). آهن گوهردار. (فرهنگ سروری) (فرهنگ اوبهی) (از لغت فرس اسدی): این بیت (بیت فردوسی) گذشته از اینکه معنی آن روشن نیست در ولف هم نیامده ولی ولف در کلمه ٔ روهنی که شاهد هم ندارد می نویسد. (یادداشت مؤلف):
سه مغفر زدر چون مه از روشنی
بزر سد پرندآور روهنی.
فردوسی.
از آن آهنی لعلگون تیغ چار
هم از روهنی و بلالک هزار.
؟ (از لغت فرس اسدی ص 148).
روهنا
روهنا. [هَن ْ نا] (اِ) روهینا. فولاد و شمشیر آبدار. (از انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به روهنی و روهینا شود.
روهینی
روهینی. (اِ) به معنی روهیناست که آهن و فولاد جوهردار باشد و آنچه از آن سازند. (برهان). رجوع به روهنی و روهنا شود.
گونالهید
گونالهید. (اِخ) نامی که هندوان قدیم به قرار گرفتن قمر در منزل روهنی چهارم دهند و در آن هنگام سه روز جشن کنند. (ماللهند بیرونی ص 298).
پرالک
پرالک. [پ َ ل َ] (اِ) آهن گوهردار. (فرهنگ اسدی). آهن جوهردار. (اوبهی). فولاد جوهردار را گویند عموماً و تیغ و شمشیر را خصوصاً. (برهان):
بدست هر یک از ایشان یکی پرالک تیغ
چنانکه باشد در دست دیو شعله ٔ نار.
(از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
از آن آهن لعل گون تیغ چار
هم از روهنی و پرالک هزار.
اسدی.
و رجوع به بلارگ شود.
حل جدول
شمشیر پولادین
شمشیرپولادین
روهنی
شمشیر پولادین
روهنی
شمشیر فولادی
روهنی
پولاد
روهنی
شمشیر پولادی
روهنی
پولادین
روهنی
فرهنگ فارسی هوشیار
فولاد، آهن جوهردار
فرهنگ معین
(اِ.) = روهنی: شمشیر، شمشیر جوهردار.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خنجر، روهنی، شابرقان، کارد،
(متضاد) نرمآهن
معادل ابجد
271