معنی ریا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[ع. ریاء] (مص ل.) تظاهر، دورویی.
فرهنگ عمید
خود را به نیکوکاری جلوه دادن برخلاف حقیقت، تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی،
(فقه) انجام دادن عمل نیک برای جلب نظر مردم نه بهجهت رضای خدا: رویوریا،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تزویر، تظاهر، حیله، دورویی، ریو، زرق، سالوس، شایبه، ظاهرنمایی، فریب، نفاق،
(متضاد) صدق
فارسی به انگلیسی
Affectation, Buncombe, Cant, Disingenuousness, Hypocrisy, Insincerity, Masquerade, Piosity, Pretension, Prudishness, Unctuousness
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
ظاهر سازی، چشم دیدی، ساختگی، ظاهری
فارسی به ایتالیایی
ipocrisia
واژه پیشنهادی
فریب
معادل ابجد
211