رتم
قطعه، لحم مفروم
Gehacktes [noun]
708
شادی کردن
اندازه کردن
به خشم آوردن
پشت کردن
پیروى کردن
سود بردن
صادر کردن
گردنکشی کردن
ریز کردن
ناپدید کردن
گرم کردن
شاهرگ گردن
ریزریز کردن
ریزریزکردن
فریزری کردن
پی ریزی کردن
خریداری کردن
گوشت ریز ریز کرده
ستیز کردن
گوشت ریزریز کرده
شکستن و ریز ریز کردن
تیر کردن
سیر کردن
شمشیر تیز کرده