معنی ریشه دار
لغت نامه دهخدا
ریشه دار. [ش َ / ش ِ] (نف مرکب) دارای ریشه. گیاهی که دارای ریشه است. || دارای جراحت. دارای ریش. مجروح. ریشدار. (ناظم الاطباء) (آنندراج). || جامه ای که طره ها و رشته های آویزان دارد. (یادداشت مؤلف). || دارای سابقه و اصل و بیخ: اختلاف من با او ریشه دار است. || اصیل. عریق. دارای نژاد و نسب و تبار.
فرهنگ عمید
هر گیاهی که ریشه دارد،
[مجاز] شخص اصیل و نجیب، بااصلونسب،
حل جدول
بااصل و نسب
فارسی به انگلیسی
Deep-Rooted, Inveterate, Time-Honored
معادل ابجد
720