معنی ریگان

لغت نامه دهخدا

ریگان

ریگان. (اِخ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش فهرج شهرستان بم، واقع در جنوب خاوری فهرج. حدود شمال: دهستان برج اکرم. خاور: شهرستان زاهدان. جنوب: شهرستان جیرفت. باختر: دهستان گنیگی. منطقه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرمسیر مالاریایی. آب زراعتی و مشروبی از قنوات و محصول عمده ٔ آنجا غلات، پنبه، حنا، لبنیات، خرما و انواع مرکبات وصنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. دارای 52 آبادی و در حدود هفت هزار تن سکنه است. مرکزآن رحمت آباد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

ریگان. (اِخ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه. 232 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و بنشن و پنبه است. طایفه ٔ گرگ علی در این ده ساکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


قاسم آباد

قاسم آباد. [س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ریگان، بخش فهرج شهرستان بم. در 22000گزی جنوب خاوری فهرج و 4000گزی راه فرعی ریگان به بم. جلگه ای و هوای آن گرمسیر مالاریائی است، سکنه ٔ آن 148 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


ده شهیک

ده شهیک. [دِه ْ ش َ] (اِخ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم. واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری فهرج.سکنه ٔ آن 180 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

سخن بزرگان

رونالد ریگان

پیام ما پنج کلمه مانوس را در بر دارد. ما نه از نظریه های اقتصادی بزرگ سخن می گوییم و نه پند دهنده فلسفه سیاسی هستیم. برنامه ما تنها شامل پنج واژه ساده است: خانواده، کار، همسایگی، آزادی و صلح.

اطلاعات عمومی

معادل ابجد

ریگان

281

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری