معنی زابن
لغت نامه دهخدا
زابن. [ب ِ] (ع اِ) دیو سرکش باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). || چاوش باشد. (منتهی الارب) (آنندراج).
زابن. [ب ِ] (اِخ) موضعی است که حمیدبن ثورهلالی از آن در این بیت خویش نام برد:
رعی السروه المحلال ما بین زابن
الی الخور وسْمی َّ البقول المدیَّما.
(معجم البلدان).
زابن. [ب ِ] (ع اِ) دوزخ بان. (منتهی الارب) (آنندراج). و مراجعه به زبانیه در لغت نامه شود.
حل جدول
دیو سرکش، دوزخ بان
فرهنگ فارسی هوشیار
دیو سرکش، چاووش
معادل ابجد
60