معنی زاینده
لغت نامه دهخدا
زاینده. [ی َ دَ / دِ] (نف) والد. بچه آورنده. مقابل تخم گذار (در حیوانات). || (اِ) مادر. (شرفنامه ٔ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء):
ز زاینده قیصر برافراخت بال
که آن زادنش فرخ آمد بفال.
فردوسی.
فکندی به تیمار زاینده را
به آتش سپردی فزاینده را.
فردوسی.
فرهنگ عمید
دارای توانایی زاییدن،
[مجاز] دارای توانایی خلق و ابداع، آفریننده،
[قدیمی، مجاز] افزونشونده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
زایا، مولد،
(متضاد) نابارور
فارسی به انگلیسی
Gen _, Detergent, Fertile, Generator, Matrix, Motherly, Nascent
فارسی به عربی
مولد
فرهنگ فارسی هوشیار
والد، بچه آورنده
معادل ابجد
77