معنی زدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مص م.) کوفتن، آسیب رساندن، یورش بردن، حمله کردن، دزدیدن، ضرب سکه، چیره شدن، برابری کردن، (عا.) نامیزان بودن، درست نبودن، (مص ل.) ضربان یافتن: زدن دل، الصاق کردن، چسباندن، قرار د [خوانش: (زَ دَ) [په.]]
فرهنگ عمید
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
نواختن، ضرب، ضربه، ضربت، دزدیدن، ربودن، قاپیدن، ضربان، کوفتن، شکار کردن، صید کردن، اتفاقافتادن، واقعشدن
فارسی به انگلیسی
Affix, Beat, Blow, Bust, Clip, Clout, Cut, Dash, Deal, Delete, Dig, Hew, Excision, Knock, Lop, Nip, Omit, Pare, Pin, Poke, Poll, Prune, Pulsate, Rob, Send, Smash, Sock, Steal, Stick, Strike, Treat, Whip, Whisk
فارسی به ترکی
1) vurmak 2) dövmek 3) çalmak (kapı vs)
فارسی به عربی
ابتر، اثر، احقن، اصبح، اضرب، انجز، توه، دقه، ذبابه، ربطه، سدیم، شاب، شریحه، صفعه، صوت، ضربه، قطع، کدمه، لمس، مسرحیه، مسمار، مطرقه، نبته، نفوذ، وکزه
تعبیر خواب
زدن در خواب بر شش وجه بود. اول: شفاعت. دوم: مجادله. سوم: روشن شدن کار مشکل. چهارم: سفر. پنجم: شرف و بزرگی. ششم: مال حرام. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر بیند که مرده ئی او را می زد، دلیل است که از سفر منفعت یابد و یا چیزی که از دستش رفته باز به دستش آید. اگر بنید که او مرده بود و او را می زدند، دلیل که او را در دین قوت بود و بعضی از معبران گویند: وامش گذارده شود. اگر بیند که مرده می زد و از آن زدن راضی بود، دلیل که حال آن مرده در آخرت نیک بود. - اسماعیل بن اشعث
اگر بیند که یکی وی را بزد و نداند برای چه زد، دلیل است که مال یابد و جامه نو پوشد و بهتر آن بود که زننده نشناسد و به وقت زدن دست و پای بسته بود. اگر بیند که یکی وی را با چوب یا تازیانه بزد و دانست که شخصی معروف است، دلیل است که از او چیزی بدو رسد و بیننده را نیک نباشد. - جابر مغربی
اگر بیند کسی تازیانه بر پشت او زد و از جای آن خون بیرون آمد، دلیل است که از آن کس مال حرام یابد، یا زننده را به گناهی متهم کند. اگر بر پشت خود زخم بیند و نداند چه کسی او را زد، چنانکه پاره پاره گردید، دلیل که اهل خاندان او پراکنده گردند. اگر بیند کسی او را به چوب زد، دلیل که غمگین و مستمند شود به سبب مردی بددین و منافق. اگر بیند محتسب او را برد و بزد، دلیل که او را سلطان شغلی دهد و کارش نکو گردد. اگر بیند که کسی او کلوخی زد، دلیل که او را منفعتی حاصل شود. اگر مشت زد، دلیل که به قدر آن وی را رنج رسد از زننده. اگر بیند کسی او را طپانچه زد، دلیل است که از کسی سخنی زشت شنود و آبروی او برود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر بنید که او را تازیانه زدند، بی آن که دست و پای او را ببندند، اگر از تن او خون روان شد، دلیل که او را مال حرام حاصل گردد. اگر بیند نشان خستگی از زخم پیدا گشت، دلیل کند که به قدر آن از کسی فائده بیند. - محمد بن سیرین
اگر بیند که او را با تازیانه زدند، چنانکه اثر زدن بر او نمودار شد یا دست و پایش سخت ببستند و چنان زدند که خون از تن او روان شد، تاویل این جمله بد بود و نیز، دلیل کند که کسی به زبان او را برنجاند و از آن غمگین شود. - حضرت دانیال
فرهنگ فارسی هوشیار
آسیب رسانیدن
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
61