معنی زد و خورد کردن
لغت نامه دهخدا
زد و خورد کردن. [زَ دُ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ] (مص مرکب) زدن وخوردن. || جنگیدن. || کارهای تجاری مختلف کردن. (فرهنگ فارسی معین). || زد و بند کردن. ساخت و پاخت کردن. (از فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
مضاربه
فارسی به انگلیسی
Fight
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) زدن و خوردن، جنگیدن، کارهی تجاری مختلف کردن، زد و بند کردن ساخت و پاخت کردن.
معادل ابجد
1101