معنی زش
لغت نامه دهخدا
زش. [زَ] (حرف) هزوارش «زیش »، «زیش »، پهلوی «ایش » به معنی چه از او، به او. (حاشیه ٔ برهان چ معین). بمعنی چه باشد، چنانکه زش بگویم یعنی چه بگویم و زش آن وزش این، یعنی چه آن و چه این. (برهان). چه. (صحاح الفرس) (فرهنگ رشیدی) (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 221) (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). چه. و زش بگویم یعنی چه بگویم. (از ناظم الاطباء):
زش از او پاسخ دهم اندر نهان
زش بپنداری میان مردمان.
رودکی (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 221).
زش. [زُ] (اِ) نم. ژاله. شبنم. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
از او،
چه: زش آن و زش این،
چه از او،
حل جدول
شبنم و ژاله
معادل ابجد
307