معنی زمستان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(زَ یا زِ مِ) [په.] (اِمر.) چهارمین فصل از فصل های سال.
فرهنگ عمید
از فصول چهارگانۀ سال، سهماه بعد از پاییز، سهماه آخر سال خورشیدی که موسم سرما و یخبندان است و روزها از همه وقت کوتاهتر است،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Winter
فارسی به ترکی
kış (mevsim)
فارسی به عربی
شتاء
تعبیر خواب
زمستان به خواب دیدن، پادشاه بود. اگر به خواب بیند که زمستان بود چنانکه مردم را از آن مضرت می رسید، دلیل که مردم آن دیار را از پادشاه مضرت رسد. اگر دید هوا سخت سرد بود و سرما کس را زیان نداشت، دلیل که اهل آن دیار را از پادشاه خیر و منفعت رسد و زمستان را در وقت خود دیدن بهتر است. - محمد بن سیرین
زمستان را در وقت خود دیدن، چنانکه سرما سخت نباشد، دلیل یافتن مراد و زیادتی عز و شرف بود و مردم عامه را از پادشاه نصرت و قوت باشد و دلیل بر زیادتی عدل و انصاف بود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
یکی از فصول چهارگانه سال که موسوم سرما و یخبندان می باشد
فارسی به ایتالیایی
inverno
معادل ابجد
558