معنی زن اسطوره اى یونانیان باستان
حل جدول
مدوسا
نخستین زن اسطوره اى یونان
پاندورا
زن اسطوره ای یونان باستان
ونوس
زن افسانه اى یونان باستان
پاندورا
کتاب هندى اسطوره اى
رامایانا
کتاب اسطوره اى هندوها
رامایانا
خدای پیروزی یونانیان باستان
نایک
نخستین زن افسانه اى یونان باستان
پاندورا
فارسی به عربی
اسطوره
لغت نامه دهخدا
اسطوره. [اُ رَ] (ع اِ) اسطور. اسطاره. سخن پریشان و بیهوده. سخن باطل. (غیاث). || افسانه. (مهذب الاسماء) (غیاث). ج، اساطیر:
قفل اسطوره ٔ ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.
خاقانی.
فرهنگ عمید
قصهها و حکایتهای بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، و به وجود آمدن اشیا و حوادث،
واژه پیشنهادی
فرهنگ واژههای فارسی سره
افسانه، داستان، استوره
مترادف و متضاد زبان فارسی
افسانه، داستان، قصه،
(متضاد) تاریخ
فرهنگ معین
افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، جمع اساطیر. [خوانش: (اُ طُ رِ) [ع.] (اِ.)]
معادل ابجد
1031