معنی زهر نوشین عشق ، ستاره پرپر

حل جدول

زهر نوشین عشق، ستاره پرپر

اثری از نوشین کریم پور


زهر نوشین عشق ، ستاره پرپر

اثری از نوشین کریم پور


ستاره پرپر

اثری از نوشین کریم پور


اثری از نوشین کریم پور

زهر نوشین عشق، ستاره پرپر

لغت نامه دهخدا

پرپر

پرپر. [پ ُ پ َ] (ص مرکب) (گل...) مضاعف (در گل). صدبرگ. پربرگ. عبهر پرپر؛ عبهر مضاعف. || پوشیده از پر:
زمین کوه تا کوه پرپر بود
ز فرش همه دشت پرفر بود.
فردوسی.

پرپر. [پ َ پ ُ] (اِ) فرفور. تیهو. (شعوری بنقل از المجمع).

پرپر. [پ ِ پ ِ] (اِ صوت) پِر و پِر.در تداول کودکان، آواز پریدن گنجشک و جز آن. آواز پرش مرغ. آواز پرزدن مرغان. رجوع به پِر و پِر شود.
- پرپر کردن، برآمدن آواز پرش مرغ (در تداول اطفال).


نوشین

نوشین. (اِخ) مخفف نوشین روان، صورتی دیگر از انوشیروان. رجوع به انوشیروان شود:
که با شاه نوشین به سر برده ام
تو را نیز در بر بپرورده ام.
فردوسی.

نوشین. (ص نسبی) منسوب به نوش که به معنی شهد باشد. (غیاث اللغات). شیرین. (غیاث اللغات) (برهان قاطع). آلوده به نوش. از نوش. (یادداشت مؤلف). پرنوش. پر از شهد و شیرینی:
گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین
کآهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد.
مسعودسعد.
به بهانه ٔ حدیثی بگشای لعل نوشین
به خراج هر دو عالم گهری فرست ما را.
خاقانی.
انوشه منش باد دارای دهر
ز نوشین جهان باد بسیاربهر.
نظامی.
به نوشین لب آن جام را نوش کرد
ز لب جام را حلقه در گوش کرد.
نظامی.
دگرباره نوشابه ٔ هوشمند
ز نوشین لب خویش بگشاد بند.
نظامی.
کنون که چشمه ٔ قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار.
حافظ.
|| گوارا. (برهان قاطع) (آنندراج). خوش گوار:
به جوی اندرون آب نوشین روان شد
از این عدل و انصاف نوشین روانی.
فرخی.
بگیر باده ٔ نوشین و نوش کن به صواب
به بانگ شیشم با بانگ افسر سگزی.
منوچهری.
زیرا که تا به صبح شب دوشین
بیدار داشت باده ٔ نوشینم.
ناصرخسرو.
چو دوری چند رفت از جام نوشین
گران شد هر سری از خواب دوشین.
نظامی.
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغدل بود به امید دوا بازآمد.
حافظ.
|| مطبوع. دلنشین. دلپسند. ملایم طبع:
هزار لشکرجنگی شکست لشکر او
به خواب نوشین اندر شده به لشکرگاه.
فرخی.
چشم فتنه در خواب نوشین شد و دیده ٔ داد و عدل بیدار گشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 5). لشکر سلطان عطفه کردند و همه را بر مضاجع قتل در خواب نوشین بخوابانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).
به برخورداری آمد خواب نوشین
که برناخورده بود از خواب دوشین.
نظامی.
تو مست خواب نوشین تا بامداد و من را
شبها رود که گویم هرگز سحر نباشد.
سعدی.
خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سبیل.
سعدی.
|| جان بخش. روح نواز:
رهائی نیابم سرانجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین.
فردوسی.
|| شفابخش:
دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری ؟
خاقانی.
|| مخفف نیوشین. گوش کردنی. شنیدنی (؟). (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).


نوشین لب

نوشین لب. [ل َ] (ص مرکب) نوش لب. نوشین دهان:
او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخن است
مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره نقاب.
فرخی.
ز نوشین لب خویش بگشاد بند
نظامی.
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه ٔ عشاق بود.
حافظ.

فرهنگ عمید

نوشین

شیرین، دلپسند: لب نوشین، خواب نوشین بامداد رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل (سعدی: ۵۲)،
شفابخش: دَمِ نوشین عیسوی داری / زهر زرّاق مفتعل چه خوری؟ (خاقانی: ۸۰۱)،
گوارا، خوش‌گوار: به جوی اندرون آب نوشین روان شد / از این عدل و انصاف نوشیروانی (فرخی: ۳۹۳)،


پرپر

صدای پر زدن پرنده،
* پرپر زدن:
(مصدر لازم) بال‌وپر زدن پرنده،
[مجاز] جان دادن و مردن،
* پرپر کردن: (مصدر متعدی) از هم کندن و ریزریز کردن برگ‌های گل،

گل پربرگ، گلی که گلبرگ بسیار داشته باشد،

فرهنگ معین

پرپر

پوشیده از پر، هر گیاهی که گلش بر اثر تربیت و توجه بیش از حد معمول گلبرگ داشته باشد. [خوانش: (پُ. پَ) (اِمر.)]

صدا یا حالت پر زدن پرنده، (عا.) کنایه از: جان دادن و مردن. [خوانش: (پَ پَ) (اِمر.)]

معادل ابجد

زهر نوشین عشق ، ستاره پرپر

2168

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری