معنی زه کشیدن
لغت نامه دهخدا
زه کشیدن. [زِه ْ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب) کشیدن زه کمان را. (فرهنگ فارسی معین). کشیدن زه کمان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سخت شدن جراحت. تیر کشیدن عضله. (فرهنگ فارسی معین). || از محلی باتلاقی بوسیله ٔ جویها، سیاه آبها را بیرون کردن تا زمین خشک و قابل زراعت شود. جویها کردن برای بیرون کردن رطوبت بسیار یا آب فاسد از زمینی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زه کشی و زه شود.
فرهنگ معین
کشیدن زه کمان، (مص م.) (عا.) سخت شدن جراحت، تیر کشیدن عضلات،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) کشیدن زه کمان، (مصدر) سخت جراحت شدن تیر کشیدن عضله ها.
فرهنگ عوامانه
حالت عصبانی شدن جراحات را گویند.
معادل ابجد
396