معنی زورق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(زُ رَ) [ع.] (اِ.) قایق.
فرهنگ عمید
کشتی کوچک، کرجی،
* زورق زرین: [قدیمی، مجاز] خورشید،
* زورق سیمین: [قدیمی، مجاز] ماه،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بلم، قایق، کلک
فارسی به انگلیسی
Boat, Cockleshell, Skiff, Wherry
عربی به فارسی
قایق باریک وبدون بادبان وسکان , قایق رانی , قایق هند شرقی , قایق تفریحی , تیره رنگ , چرک , دودی رنگ , قایق چهار پارویی یا شش پارویی حمل شده در کشتی
فرهنگ فارسی هوشیار
ماکوک ماکو ناوچه (اسم) کشتی بسیار کوچک کرجی قایق. یا زورق زرین خورشید. یا زورق سیمین ماه یکشبه هلال.
فرهنگ فارسی آزاد
زَوْرَق، کشتی کوچک- قایق (جمع: زَوارِق)
معادل ابجد
313