معنی زیدان

لغت نامه دهخدا

زیدان

زیدان. [زَ] (اِخ) رجوع به جرجی زیدان شود.

زیدان. [زِ] (اِخ) دهی از دهستان بروخون است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 245 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

زیدان. [زَ] (ع اِمص) افزونی. (منتهی الارب) (آنندراج). افزونی و زیادتی. (ناظم الاطباء). رجوع به زید شود.

زیدان. [زَ] (اِخ) موضعی است به کوفه که گویند در آن صحرائی است که ابوالغنایم بدان منسوب است. (از لباب الانساب ج 1 ص 517). موضعی است به کوفه. (از معجم البلدان). رجوع به زیدانی شود.

زیدان. [زَ] (اِخ) شهری است از مضافات اهواز. (منتهی الارب) (آنندراج). ناحیه ٔ وسیعی از اعمال اهواز... (از معجم البلدان). رجوع به معجم البلدان شود.

زیدان. [زَ] (ع مص) زاد زَیْداًو زیداً و زَیَداً و زَیداناً و زیادهً. رجوع به زیاده شود. (ناظم الاطباء). رجوع به زیاده و زید شود.

زیدان. [زِ] (اِخ) دهی از دهستان پیران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 177 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

زیدان. [زَ] (اِخ) یا «زیدین ». نام شهری نزدیک کازرون و وجه تسمیه آنکه قبر دو زید، یعنی زیدبن ثابت انصاری و زیدبن ارقم انصاری دو تن از صحابه ٔ رسول بدانجاست. (ابن بطوطه، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

زیدان. [زَ] (اِخ) ابن احمد المنصوربن محمد الشیخ، معروف به «زیدان السعدی » و مکنی به ابوالمعالی. از ملوک دولت اشراف السعدیین به مراکش است. پایتختش فاس بود. او در سال 1012 هَ. ق. بعد از وفات پدرش به حکومت رسید. برادران وی یعنی ابوفارس و محمد المأمون بر او شوریدند و لشکر او را شکست دادند. وی به تلمسان درآمد و میان سجلماسه و درعه و سوس حرکت می کرد و گروهی از سپاهیان هزیمت یافته ٔ او با وی بودند. او از مردم در مقابل شورش برادرانش یاری خواست و مردم مراکش دعوت او را اجابت کردند و در سال 1015 او را سلطان خود خواندند، ولی چیزی نگذشت که برادرش مأمون او را از سلطنت برانداخت (1016) و او مدتی درکوهها متواری گردید و در همان سال بازگشت و مراکش را گرفت و شوکت خود را نیرو داد و در سال 1017 هَ. ق. بر فاس استیلاء یافت ولی یاران مأمون او را در سال 1018 از فاس بیرون راندند و سلطان زیدان همچنان بر مراکش و اطراف آن حکومت کرد تا آنکه بسال 1037 درگذشت. وی مردی فاضل و در فقه عالم بود و در ادب معرفت داشت و کتابی در تفسیر قرآن کریم دارد. او را اشعاری است. (از اعلام زرکلی). رجوع به الاستقصاء سلاوی شود.


زیدان السعدی

زیدان السعدی. [زَ نُس ْ س َ] (اِخ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.


فج زیدان

فج زیدان. [ف َج ْ ج ُ زَ] (اِخ) شهری است مشرف به شهر طیبه در افریقا. (معجم البلدان).

حل جدول

زیدان

اسطوره فوتبال فرانسه

نام های ایرانی

زیدان

پسرانه، نام نویسنده ای عرب، او نخستین نویسنده عرب است که به سبک نویسندگان اروپایی مطالب علمی وتاریخی اسلامی را به صورت رمان منتشر کرد

فرهنگ فارسی هوشیار

زیدان

‎ افزونی، نام شهری است

سخن بزرگان

جرجی زیدان

در میان همه رنجها و مصیبت ها تنها یاد خداوند انسان را آرامش می بخشد.

معادل ابجد

زیدان

72

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری