معنی زیربا

لغت نامه دهخدا

زیربا

زیربا. (اِ مرکب) طعامی است. (شرفنامه ٔ منیری). نوعی از آش و طعامی است. (آنندراج). نوعی از آش و طعام. (غیاث). شوربا و نوعی از آش و زیره با. (ناظم الاطباء). زیرباج. (دهار). زیره با. زیرباج. آش زیره. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نهاد از برش کاسه ٔ شیربا
چه نیکو بدی گر بدی زیربا.
فردوسی.
گاوان را هریسه ساز و گوسپندان را زیربای مزعفر. (اسرار التوحید).
بره و مرغ و زیربای عراق
گرده ها و کلیچه ها و رقاق.
نظامی.
هنوز این زیربا در دیگ خام است
هنوز اسباب حلوا ناتمام است.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 335).
زیربایی به زعفران و شکر
ناربایی ز زیربا خوشتر.
نظامی (هفت پیکر ایضاً ص 258).
رجوع به ماده ٔ بعد شود.

فرهنگ عمید

زیربا

آشی که در آن زیره ریخته باشند، آش زیره، زیرباج، زیروا،

حل جدول

زیربا

آش زیره

معادل ابجد

زیربا

220

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری