معنی زینب

لغت نامه دهخدا

زینب

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت العوام بن خویلد الاسدیه القرشیه. زنی شاعر و صحابی وخواهر زبیربن العوام و زوجه ٔ حکیم بن حرام بود. او اسلام را درک کرد و اسلام آورد و تا زمان قتل فرزندش عبداﷲبن حکیم در یوم جمل حیات داشت و او را مرثیه گفت و در حدود سال چهلم هجری درگذشت. (از اعلام زرکلی).

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت عمیس. مادرش هند بود. زینب به حباله ٔ نکاح سیدالشهداء حمزه رضی اﷲ عنه درآمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 428).

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت خزیمهبن الحارث از بنی صعصعه از قوم بنی عبدمناف. پیشتر زن طفیل بن طفیل بن حارث مطلبی بود. در رمضان سنه ٔ اربع هجری او را بخواست. چون کمابیش دو ماه با رسول علیه الصلوه و السلام بود درگذشت. پیغمبر علیه السلام او را ام المساکین خواندی جهت آنکه رحیم بود. (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 195). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 426 و عقد الفرید ج 5 و تاریخ گزیده ایضاً ص 160و 209 و الاصابه ج 8 ص 94 و 95 و امتاع ج 1 ص 113 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت الامام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب، سبط رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ابن اثیر گوید: او در حیات حضرت رسول اکرم متولد شد و با پسرعمش، عبداﷲبن جعفربن ابی طالب ازدواج کرد. حضرت زینب با برادرش حضرت حسین در وقعه ٔ کربلا حضور داشت. او را با دیگر اسیران به کوفه و سپس به شام نزد یزیدبن معاویه بردند.زنی پردل و خطیبی فصیح بود و او را اخبار است و کلام او با یزید مشهور و دلیل قوت قلب و کیاست اوست. (ازالاصابه) (از اعلام زرکلی). نام دختر حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها که خواهر حضرت امام حسین رضی اﷲ عنه بودند. (غیاث). نام دختر شیر خدا علی مرتضی علیه السلام که در حباله ٔ حضرت جعفر طیار بود. (آنندراج). نام دختر علی بن ابیطالب علیه السلام از فاطمه علیها السلام. (ناظم الاطباء). نام دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه سلام اﷲ علیها. و او زوجه ٔ عبداﷲبن جعفر الطیار بود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 و 584 و ج 2 ص 50 و 56 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 139 و 199 و زینب الکبری و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 108 و ذیل آن و «زینب خون » در همین لغت نامه شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) الاسدیه. رجوع به اعلام زرکلی و زینب بنت جحش در همین لغت نامه شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت ابی سلمه عبداﷲ... رجوع به الاصابه و زینب المخزومیه در همین لغت نامه شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت عبداﷲبن عبدالاسد المخزومیه. رجوع به اعلام زرکلی و زینب المخزومیه در همین لغت نامه شود.

زینب. [زَ ن َ] (ع ص) بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). جبان. (از اقرب الموارد). ترسو و جبان. (ناظم الاطباء). || (اِ) درختی است خوشبوی. (دهار). درختی است خوش منظر و خوشبوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و منه سمیت المراءه زینب او من الازنب للسمین... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || در ذخیره ٔ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشره ٔ مردم آمده: اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشره ٔ مردم که آن را زینب گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت مظعون بن حبیب بن وهب بن حذاقه. از زنان عمربن الخطاب و مادر حفصه و عبداﷲ. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 425 و 493 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت سلیمان بن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب. امیرزاده ٔ عباسی و از فصیحان و صاحبان رأی بود. پدرش امارت بصره را داشت و زینب با ابراهیم الامام ازدواج کرد و بعضی احفاد او به زینبیین معروفند. عمری دراز کرد و در بغداد اقامت داشت و خلفا او را مقدم و محترم می داشتند. او بعد از سال 204 هَ. ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 107). رجوع به الفخری چ مصر ص 164 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) المخزومیه، بنت عبداﷲ (ابی سلمه) بن عبدالاسد المخزومیه. او دست پرورده ٔ حضرت رسول و دختر ام المؤمنین ام سلمه بود و هفت حدیث روایت کرد و در مدینه به سال 73 هَ.ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی). رجوع به الاصابه شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت عمربن الخطاب. او از سریه عمر بوجود آمد و برادرش عبدالرحمن اصغر بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 493).

زینب. [زَن َ] (اِخ) بنت عبدالرحمن بن الحسن الجرجانی، معروف به ام المؤید. زنی فقیه بود و بحدیث اشتغال داشت و از علماء بزرگ اجازت و روایت دارد. او در نیشابور بسال 524 متولد شد و بسال 615 هَ. ق. در همانجا درگذشت. (از اعلام زرکلی). رجوع به روضات الجنات ص 49 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت مکی بن علی الحرانی (594- 688 هَ.ق.). زنی فقیه و صالح و مشهور بود و طالبان علم در محضرش فراهم می آمدند. او در دمشق درگذشت. (از اعلام زرکلی).

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت حارث یهودی خواهر مرحب. (امتاع ج 1 ص 321). نام زنی یهودی که مسموم کرد آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله را. (ناظم الاطباء). برظاهر آن پیغمبر را علیه الصلوه و السلام زینب بنت حارث یهودی در بزغاله زهر کرد. بزغاله با پیغمبر در سخن آمد و گفت از من مخور که مسمومم. پیغمبر علیه السلام از زینب پرسید که چرا چنین کردی ؟ گفت اندیشیدم که اگر پیغمبری، به نور نبوت دریابی و ترا زیان نکند و اگر پادشاهی مردم از دست تو برهند. پیغمبر او را عفوکرد... (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 148). رجوع به امتاع ج 1 ص 321 و 322 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 379 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) الرفاعیه، بنت احمد الامام الرفاعی. زنی صالح و فاضل بود و مانند پدرش طریق تصوف را اختیار کرد و قرآن را از بر کرد و به سال 630 هَ. ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی).

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت رسول اﷲ (ص) از خدیجه ٔ بنت خویلد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نام دختر آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم. (غیاث). نام دختر حضرت از ام سلمه. (ناظم الاطباء). بنابه بعضی روایات زینب در سال سی ام از واقعه ٔ فیل متولد شد و چون بحد بلوغ رسید او را با پسرخاله اش ابوالعاص بن الربیعبن عبدالعزی بن عبدالشمس بن عبدمناف در سلک ازدواج کشیدند... و زینب از ابوالعاص پسری علی نام و دختری مسماه به امامه در وجود آورد... و امامه را علی مرتضی بعد از فوت سیدهالنساء بموجب وصیت به حباله ٔ نکاح درآورد. وفات زینب در زمان حیات خواجه ٔ کاینات... در سال هشتم از هجرت بوقوع پیوست... (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 430). رسول را سه پسر بود از خدیجه، قاسم و طیب وطاهر و چهار دختر، رقیه و فاطمه و ام کلثوم و زینب. (قصص الانبیا ص 216). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 583 و 584 و ج 2 ص 27 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 134 و 139 و 152 و 158 و 218 و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 109 و الاصابه ج 8 ص 91، 92 و امتاع ج 1 ص 49، 100، 101، 265، 266 و 333 و عقدالفرید ج 3، 5، 7 و تاریخ اسلام ص 86 شود.

زینب. [زَ ن َ] (اِخ) بنت جحش. نام دختر جحش که در نکاح آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم بود. (غیاث). نام زوجه ٔ حضرت رسول اﷲ (ص) که اول در حباله ٔ نکاح زید بوده. (آنندراج). نام حرم بندگی حضرت رسالت (ص) که اول در حباله ٔ زید بود. (شرفنامه ٔ منیری). نام یکی از زوجات آن حضرت (ص). (ناظم الاطباء). ام المؤمنین زوجه ٔ رسول صلوهاﷲ علیه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حمداﷲ مستوفی در ذکر ازدواج حضرت پیغمبرآرد:... هفتم ام حلیمه بود زینب بنت جحش الاسود از امیمه عمه ٔ رسول علیه الصلوه و السلام در اول زن زیدبن حارثه بود، در محرم سنه ٔ خمس او را بخواست و عقد نکاح او خدای تعالی بست، پیغمبر علیه السلام بهمان نکاح با او دخول کرد و او بدین فخر کردی. چون پیغمبر علیه السلام در پرده رفت او در حیات بود شش سال با او بودو بعد از رسول از زنانش اول او نماند در سنه ٔ عشرین هجری. (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 159 و 160)... یکی از زنان مشهور در صدر اسلام و زن زیدبن حارثه و نامش «بَرّه» بود. زید او را طلاق داد و حضرت رسول با او ازدواج کرد و نامش را زینب گذاشت زیرا زیباترین زنان بود و آیه ٔ حجاب بدان سبب نازل شد. او یازده حدیث روایت کرده. (از اعلام زرکلی): دیگر وقت با حفصه و زینب درساختی. (گلستان). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 262 و امتاع ج 1ص 194 و البیان و التبیین ج 1 و تاریخ الخلفا و حبیب السیر چ خیام ج 1 و عقد الفرید ج 3 ص 290 و ج 5 ص 8 و تاریخ اسلام ص 52 و 80 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 146 و 213 و الاصابه ج 8 ص 92 و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 106 شود.

فرهنگ عمید

زینب

(زیست‌شناسی) درختی خوش‌منظر و خوش‌بو،
(صفت) [قدیمی] جبان، ترسو،

حل جدول

زینب

خواهر امام حسین (ع)

نام های ایرانی

زینب

دخترانه، نام دختر علی (ع) و خواهر حسین (ع)

فرهنگ فارسی هوشیار

زینب

بد دل، درختی است خوشبوی و خوش منظر زینت پدر، نام دختر حضرت علی (ع) قهرمان کربلای حسینی

معادل ابجد

زینب

69

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری