معنی سابقه کیفری

لغت نامه دهخدا

کیفری

کیفری. [ک َ / ک ِ ف َ] (ص نسبی) منسوب به کیفر. جزایی. (فرهنگ فارسی معین). جزایی. (فرهنگستان).


سابقه داری

سابقه داری. [ب ِ ق َ / ق ِ] (حامص مرکب) عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود.

فرهنگ معین

کیفری

(~.) (ص.) جزایی.


سابقه

سبقت گیرنده، (اِ.) پیشینه، اعمالی که در گذشته انجام شده. [خوانش: (بِ قَ یا قِ) [ع. سابقه] (اِفا.) مؤنث سابق. ]

فرهنگ فارسی هوشیار

کیفری

(صفت) منسوب به کیفر جزائی.


سابقه داری

سابقه داشتن سابقه دار.


کم سابقه

(صفت) کسی که در کاری و شغلی سابقه زیاد ندارد مبتدی مقابل سابقه دار.


سابقه دار

(صفت) با سابقه (چه در کارهای خوب و چه بد) : مجرمین کار کشته و سابقه دار.

فارسی به عربی

کیفری

إجْرامی


سابقه

تاریخ، خلفیه، سجل، عمود، فکر، معرفه

کلمات بیگانه به فارسی

سابقه

پیشینه

فرهنگ عمید

سابقه

سابق

حل جدول

سابقه

پیشینه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سابقه

پیشینه

مترادف و متضاد زبان فارسی

سابقه

پرونده، پیشینه، تاریخ، تاریخچه، زمینه، دیرینگی، قدم، قدمت، عنایت الهی، تقدیر، آشنایی

معادل ابجد

سابقه کیفری

488

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری