معنی سازمان آزادی‌بخش فلسطین

حل جدول

سازمان آزادی‌بخش فلسطین

ساف


سازمان آزادی بخش فلسطین

ساف


فلسطین

سرزمین انتفاضه


سازمان

معادل فارسی ارگانیزاسیون

مخفف اصطلاحات انگلیسی

ساف سازمان آزادی بخش فلسطین

سازمان آزادی‌بخش فلسطین، کنفدراسیونی از احزاب فلسطینی است که در بیشتر جهان به عنوان نماینده رسمی مردم فلسطین شناخته می‌شود.
ساف در مه ۱۹۶۴ در اورشلیم پس از یک توافق بنیادین کشورهای عربی در اجلاس سران اتحادیه عرب سال قبل، توسط مجلس ملی فلسطین تأسیس شد.

لغت نامه دهخدا

فلسطین

فلسطین. [ف ِ ل َ / ل ِ] (اِخ) قریه ای است در عراق. (معجم البلدان) (منتهی الارب).

فلسطین. [ف ِ ل َ / ل ِ] (اِخ) از اجناد شام است، و نسبت بدان فلسطی و فلسطینی است. (اقرب الموارد). ناحیتی است به شام با کشت وبرز و میوه ها و خواسته ها و مردم بسیار. و رمله قصبه ٔ فلسطین است و شهر غزه و بیت اللحم وشهر مسجد ابراهیم و شهرک نابلس و ارنجا [ظ: اریحا] و شهر بیت المقدس از فلسطین باشد. (از حدود العالم). صفحه ای است که همیشه مسکون بوده، مردمان مختلف از نژادهای گوناگون از کنعانیان گرفته تا اقوام معاصر ما در اینجا بنوبت سکنی گزیده اند و بسا که روی تپه ای چندین شهر یکی بعد از دیگری بنا شده و اکنون در یک جا آثار تمدنهای مختلف از زیر خاک بیرون می آید. هر شهر که خراب می شده بر ارتفاع تپه ای می افزوده و شهر جدید را بر شهر خراب شده میساختند. گویند که عده ٔ چنین طبقات گاهی از ده و بیست تجاوز میکند، بنابراین عالم آثار عتیقه باید بسیار رنج برد تا آثار و علایم هر دوره یا عهدی را از دوره و عهد دیگر تمیز دهد و آن را به جا و طبقه ٔ خود نسبت دهد. (ایران باستان پیرنیا ص 58). محل هایی که در تورات ذکر میشود غالباً در فلسطین یا در شام است. (ایران باستان پیرنیا ص 57). ناحیتی است از شام، و بیت المقدس قصبه ٔ این ناحیه است. شهرهای مشهورش عبارتند از: عسقلان، رمله، غزه، ارسوف، قیساریه، نابلس، اریحا، عمان، مافا و بیت جبرین که اول اجناد شام است. ابتدایش از ناحیه ٔ غرب رفح و انتهایش لجون از ناحیه ٔ غَور است. (معجم البلدان):
آماج تو از بُست بود تا که به پنجاب
پرتاب تو از بلخ بود تا به فلسطین.
فرخی.
رجوع به فلسطون شود.


سازمان

سازمان. (اِمص، اِ مرکب) تشکیلات. حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون: سازمان حکومتی.سازمان نظامی. سازمان برنامه ٔ هفت ساله. سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران. سازمان دفاعی. سازمان ملل متحد. سازمان بین المللی کار. سازمان خواربار و کشاورزی. سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی. سازمان جهانی بهداشت. سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی. سازمان جهانی هواشناسی. سازمانهای اداری. سازمانهای ملی.


غور فلسطین

غور فلسطین. [غ َ رِ ف َ ل ِ / ف ِ ل َ] (اِخ) رجوع به غور (جایی پست زمین میان قدس و حوران) شود.


بطیخ فلسطین

بطیخ فلسطین. [ب ِطْ طی خ ِ ف ِ ل ِ] (اِ) بفارسی و بهندی ترپوز نامند. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به بطیخ هندی شود.


سازمان دادن

سازمان دادن. [دَ] (مص مرکب) تشکیل سازمان. ترتیب و تنظیم سازمان.

فرهنگ فارسی آزاد

فلسطین

فلسطین، (Palestine) (ارض مقدس) سرزمینی است تاریخی بین مدیترانه و رود اردن و صحرای سینا و شام که به شرح مندرج در توراه و تواریخ مسکن بنی اسرائیل گردید و بعد مکرر در جنگ ها تقسیم شد و به تصرف آشوری ها، بابلی ها، ایرانی ها، یونانی ها، رومی ها، بیزانسی ها، عرب ها، عثمانی ها، و انگلسیها در آمدند تا در 1948 در قسمتی از ان دولت اسراییل ایجاد شد

فرهنگ عمید

سازمان

مجموع کارمندان، دستگاه‌ها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظم‌وترتیب انجام بدهند، تشکیلات،
طرز ساخت،
نظم‌وترتیب،
* سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظم‌وترتیب دادن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سازمان

اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه، نظم و ترتیب، سروسامان، مجموعه کارمندان، پرسنل، نامه

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

سازمان آزادی‌بخش فلسطین

1323

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری