معنی ساز زدن

لغت نامه دهخدا

ساز زدن

ساز زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) ساز بستن. ساز دادن. ساز پرداختن. ساز نواختن. (مجموعه ٔ مترادفات):
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویه ٔ عنکبوت نغمه ٔ تار.
کلیم کاشانی (از مترادفات).
- ساز زدن بکام کسی، بکام او بودن:
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.
نظامی (لیلی و مجنون).
رجوع به ساز شود.

فرهنگ معین

ساز زدن

نواختن وسیله موسیقی، کنایه از: بهانه گرفتن. [خوانش: (زَ دَ) (مص ل.)]

حل جدول

ساز زدن

نواختن، نوازندگی کردن

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ساز زدن

مسرحیه

فرهنگ فارسی هوشیار

ساز زدن

(مصدر) ساز بستن ساز دادن ساز نواختن. یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن.

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ساز زدن

Spiel (n), Spielen, Stück (n), Theaterstück (n)

معادل ابجد

ساز زدن

129

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری