معنی سالیانه
لغت نامه دهخدا
سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) آنچه در سال برای کسی از مواجب یا مزد مقرر شده است. || زندگانی. عمر. (اشتنگاس). || (ص نسبی، ق مرکب) سالانه. در سال. سنوی. حولی: سالیانه یکصد هزار تومان عایدی ملک دارد.
سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 10هزارگزی جنوب نورآباد و 10هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد بکرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه ٔکرم علی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 7هزارگزی جنوب باختری الشتر و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به الشتر. هوای آن سرد و دارای 360 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن، غلات، برنج، حبوب، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ساکنین از طایفه ٔ حسنوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سالیانه کردن
سالیانه کردن. [ن َ / ن ِ ک َ دَ] (مص مرکب) خرید و سودای یکساله کردن. (اشتینگاس).
فارسی به انگلیسی
Annual, Per Annum
فرهنگ عمید
سالانه
(اسم) [قدیمی، مجاز] جیره یا مزد یا درآمدی که در هر سال به کسی برسد،
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Alljährlich, Almanach (n), Jaehrlich, Jahrbuch (n), Jährlich, Jährlich
سوگواری سالیانه
Hochzeitstag
حل جدول
معادل ابجد
157