معنی ساندویچ

لغت نامه دهخدا

ساندویچ

ساندویچ. (انگلیسی، اِ) نانی که درمیان آن چند نوع غذا از قبیل: مرغ، تخم مرغ، گوجه، خیار و غیره گذارده باشند. نان را از وسط دو نیم کنندو در میان آن ژامبون یا نوع غذای دیگر قرار دهند.

ساندویچ. (اِخ) رجوع به هاوایی شود.

فرهنگ معین

ساندویچ

(نْ دِ) [انگ مأخوذ از نام واضع آن.] (اِ.) بزم آورد، قطعه نانی که آن را به دو قطعه بخش کرده داخل آن را سس یا کره مالیده گوشت، تخم مرغ پخته، خیارشور، گوجه - فرنگی و غیره جای دهند.

فرهنگ عمید

ساندویچ

نوعی خوراک سرد یا گرم که از دو تکه نان و مقداری گوشت، کالباس، مرغ، تخم‌مرغ، پنیر، کره، خیارشور، گوجه، کاهو، و امثال آن تهیه می‌شود،

حل جدول

ساندویچ

بزم آورد

بزم‌آورد

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ساندویچ

سندویتش

فرهنگ فارسی هوشیار

ساندویچ

نانی که در آن چند نوع غذا گذارده باشند

فارسی به آلمانی

ساندویچ

Einklemmen, Sandwich (m), Zusammenpressen

معادل ابجد

ساندویچ

134

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری