معنی ساچمه

لغت نامه دهخدا

ساچمه

ساچمه. [م َ / م ِ] (اِ) سرب مدور ریزه که عده ای در تفنگ ریزند زدن گنجشک و مانند آن را. صاچمه.چارپاره. این کلمه ظاهراً ترکی است از سانجمه. در ترکی گلوله های خرد که در توپ و بندوق انداخته میزنند بهندی چَهَرَّه گویند. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به صاچمه شود. || در مصطلحات نوشته: کیسه پر از فلوس که بجای گلوله در توپ گذارند تا بسیارکس از غنیم کشته شوند. (غیاث) (برهان) (آنندراج): ماهیچه ٔ نیزه بسیار است و بغرائی ساچمه خیلی درشت چاشنی. (نعمت خان عالی از آنندراج).


ساچمه خوردن

ساچمه خوردن. [م َ / م ِ خوَرْ / خُر دَ] (مص مرکب) خوردن ساچمه بکسی. مورد اصابت ساچمه قرار گرفتن. ساچمه زده شدن.


ساچمه دان

ساچمه دان. [م َ / م ِ] (اِمرکب) وعائی که در آن ساچمه جای دهند. صاچمه دان.


ساچمه ریزی

ساچمه ریزی. [م َ / م ِ] (حامص مرکب) کار ساچمه ریز. رجوع به ساچمه شود.


ساچمه ریز

ساچمه ریز. [م َ / م ِ] (نف مرکب) آنکه ساچمه ریزد. صاچمه ریز. رجوع به ساچمه شود.


ساچمه ریزه

ساچمه ریزه. [م َ / م ِ زَ / زِ] (اِ مرکب) خرده ساچمه. صاچمه ریزه.

حل جدول

ساچمه

گلوله گرد سربی

فارسی به انگلیسی

ساچمه‌

Ball, Pellet, Shot, Slug

گویش مازندرانی

ساچمه

گلوله های ریز که جهت شکار پرنده مورد استفاده است

فرهنگ فارسی هوشیار

ساچمه

سرب مدور ریزه که عده ای در تفنگ ریزند و برای زدن گنجشک و مانند آن هم استفاده میکنند


ساچمه دان

سربکدان (اسم) کیسه ای که در آن ساچمه جای دهند ساچمه دان.


ساچمه ریزی

سربکریزی عمل ساچمه ریختن کار ساچمه صاچمه ریزی.


ساچمه ریزه

سربکچه (اسم) خرده ساچمه صاچمه ریزه.

فرهنگ معین

ساچمه

(مَ یا مِ) [تر.] = صاچمه: (اِ.) گلوله ای ریز سربی مخصوص تفنگ های شکاری.

فرهنگ عمید

ساچمه

گلولۀ ریز سربی که در تفنگ‌های شکاری به کار می‌رود،
قطعات کروی کوچک از جنس فولاد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ساچمه

گلوله

مترادف و متضاد زبان فارسی

ساچمه

گلوله ریز سربی، گوی پولادین

فارسی به عربی

ساچمه

طلقه

واژه پیشنهادی

ساچمه

گویک

معادل ابجد

ساچمه

109

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری