معنی ساگو

لغت نامه دهخدا

ساگو

ساگو. (اِ) قسمی درخت از تیره ٔ نخلها که ساقه ٔ آن اندوخته ٔ بسیار از مواد نشاسته ای دارد. این درخت در پانزده سالگی فقط یک بار گل میدهد و خشک میشود ولی اگر قبل از گل دادن آن را قطع کنند میتوان از هر درخت از 300 تا 400 کیلوگرم نشاسته بدست آورد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 292). || نوعی نشاسته که از بعضی درختان تیره ٔ نخیلات گیرند. سابودانه. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

ساگو

مادۀ نشاسته‌ای خوراکی که از مغز ساقۀ نوعی نخل به دست می‌آید و برای آهار زدن پارچه به کار می‌رود،

حل جدول

ساگو

نوعی نخل هندی

فرهنگ فارسی هوشیار

ساگو

ساجو نان (درخت) .

معادل ابجد

ساگو

87

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری