معنی سایان
لغت نامه دهخدا
سایان. (نف، ق) در حال سودن. در حال ساییدن. رجوع به سای و ساییدن شود.
سایان. [سای ْ یا] (اِخ) حاکم نشین ایالت درم بخش دی در کنار درم واقع است و 1100 تن جمعیت دارد. ارتفاع آن از سطح دریا 990 گز است. ابریشم آنجا معروف است.
سایان. (اِخ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 15هزارگزی جنوب رزن و 8 هزارگزی خاوری شوسه ٔ رزن بهمدان. هوای آن سرد و دارای 880 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آنان قالی بافی و راه آن مالرو است. تابستان از راه نیز اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
سایان. (اِخ) از سلسله کوههایی است که در شمال مغولستان قرار دارد.رجوع به ایران باستان ص 225 و تاریخ مغول ص 4 شود.
سایان. (اِخ) در یک فرسخی بیشتر شرقی درز است. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار 2 ص 217).
سایان. (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در6 هزارگزی خاور زنجان و کنار شوسه ٔ زنجان به قزوین.هوای آن سرد و دارای 362 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. اتومبیل نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
حل جدول
رشته کوهی در مغولستان
نام های ایرانی
پسرانه، نام روستایی در نزدیکی همدان
معادل ابجد
122