معنی سایه گاه

لغت نامه دهخدا

سایه گاه

سایه گاه. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) نسر. سایبان. جای سایه. محل سایه:
یکی بیشه دیدند و آب روان
بدو اندرون سایه گاه گوان.
فردوسی.
جوانی بکردار تابنده ماه
نشسته بر آن تخت در سایه گاه.
فردوسی.
خوش آمَدْش و برشد بدان جایگاه
بر آسود لختی در آن سایه گاه.
اسدی.
فروماند خسرو در آن سایه گاه
چو سایه شده روبروی سپاه.
نظامی.
رجوع به سایگاه و سایه گه شود.

فرهنگ عمید

سایه گاه

جایی که سایه دارد، سایبان، جای سایه، جای سایه‌دار،

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

سایه گاه

جایی که سایه دارد.

معادل ابجد

سایه گاه

102

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری