معنی ستاره‌ای در صورت فلکی حَمَل

فرهنگ فارسی آزاد

صورت فلکی

صُوْرَت فَلِکی (صُوَرِ فلکی) Constellations، یا صورت نجومی شکلِ تعدادی از ستارگان است که هرچند نسبت بیکدیگر مسافتهای بعیده دارند ولی به چشم ما مجموعه آنها به صورت خاصی منطبق می گردند مِثل دُبّ اَکْبَر و دُبّ اَصْغَر و ده ها صورت فلکی دیگر از قرون قبل از میلاد نامگذاری شده است. در قدیم تا 48 صورت نجومی مشخص کرده بودند، امروزه تعداد آنها به 88 بالغ گردیده است،

فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

فلکی

فلکی. [ف َ ل َ] (اِخ) جعفربن محمد. مکنی به ابومعشر. رجوع به ابومعشر بلخی شود.

فلکی. [ف َ ل َ] (از ع، ص نسبی) منسوب به فلک. (از اقرب الموارد). آسمانی. سماوی. (یادداشت مؤلف):
این بوی سای، این فلکی هاون
میسایدم به دسته ٔ آزارش.
ناصرخسرو.
|| به کنایت، بلند و مهم و ارزنده. بلند همچون آسمان. عالی:
مأمون گویند همتی فلکی داشت
جمله جهان است پیش همت او دون.
فرخی.
همت های فلکی بینمش
سیرت های ملکی بینمش.
منوچهری.
|| به کنایت، عالِم علم فلک را گویند. ج، فلکیون. (از اقرب الموارد). منجم. اخترشمار. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ) قسمی مروارید شبیه به فلکه ٔ مغزل یابادریسه ٔ دوک، و آن را به فارسی بادریسگی نامند.

معادل ابجد

ستاره‌ای در صورت فلکی حَمَل

1795

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری