معنی ستاره شناس دانمارکی
حل جدول
اولاس رومر
ستاره شناس بزرگ دانمارکی
تیکوبراهه، اولاس رومر
ستاره شناس
اختر شمار
اخترگر
ستاره شناس لهستانی
کوپرنیک
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
ستاره شناس. [س ِ رَ / رِ ش ِ] (نف مرکب) ستاره شمر است که منجم باشد. (برهان). منجم. (آنندراج). (ناظم الاطباء). اخترشناس:
ستاره شناسی گرانمایه بود
ابا او بدانش کرا پایه بود.
دقیقی.
نشستند گرد اندرش موبدان
ستاره شناسان و هم بخردان.
فردوسی.
مرا گفته بود آن ستاره شناس
ازین رزم بودم دل اندر هراس.
فردوسی.
اگر جادویی گر ستاره شناس
ز خود مرگ را برنبندی هراس.
نظامی.
کیست کز مردم ستاره شناس
ره بگنجینه ای برد بقیاس.
نظامی.
کآسمان سنجم و ستاره شناس
آگه از کار اختران بقیاس.
نظامی.
دانمارکی
دانمارکی. (ص نسبی) منسوب به دانمارک. || از مردم دانمارک. دانوا. (فرانسوی). || (اِ) قسمی سگ.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) اختر شناس منجم.
فارسی به عربی
فرهنگ معین
(~. ش) (ص فا.) منجم.
فرهنگ عمید
کسی که ستارهها را میشناسد و علم هیئت میداند، اخترشناس، ستارهشمر، منجم،
عربی به فارسی
دانمارکی
معادل ابجد
1403