معنی ستودن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سُ دَ) [په.] (مص م.) مدح کردن، ستایش کردن.
فرهنگ عمید
مدح کردن، ستایش کردن، ستاییدن،
خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را بیان کردن، وصف کردن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
مدح کردن، ستایش کردن،
(متضاد) نکوهیدن، نکوهش کردن، تحسین، تمجید، حمد، ستایش
فارسی به انگلیسی
Admire, Applaud, Commend, Eulogize, Laud, Magnify, Praise, Sing, Venerate
فارسی به ترکی
övmek
فارسی به عربی
اسمح له، صفق له، مجد، مدیح
فرهنگ فارسی هوشیار
مدح و تمجید کردن
فارسی به ایتالیایی
vantare
فارسی به آلمانی
Anbeten, Gestatten [verb], Verehren, Applaudieren; klatschen
واژه پیشنهادی
نعت
معادل ابجد
520