معنی سرازیر

فرهنگ عمید

سرازیر

دارای سراشیبی،
سرنگون
(قید) [مقابلِ سربالا] روبه‌پایین،
* سرازیر شدن: (مصدر لازم)
در سراشیبی رفتن،
رو به پایین رفتن،
سرنگون شدن،
* سرازیر کردن: (مصدر متعدی)
جاری کردن،
سرنگون کردن، واژگون ساختن،

لغت نامه دهخدا

سرازیر

سرازیر. [س َ] (ص مرکب) مقابل سرابالا. (آنندراج). || واژگونه. باژگون:
خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران
رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب.
معز فطرت (از آنندراج).
ز زوری که دارد بکشتی شتاب
سرازیر بنمود عکسش در آب.
محمدطاهر وحید (از آنندراج).

حل جدول

سرازیر

سراشیب، تند، واژگون، سرنگون، وارونه

فارسی به عربی

سرازیر

تعلیه، حاد

فرهنگ معین

سرازیر

(سَ) (ص مر.) رو به پایین، سراشیب.


سرازیر شدن

رو به پایین رفتن، سرنگون گشتن. [خوانش: (~. شُ دَ) (مص ل.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرازیر

شیب، سراشیب، نشیب،
(متضاد) سربالایی، آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون،
(متضاد) سربالا، روان، جاری


سرازیر شدن

روان‌شدن، جاری شدن، هجوم آوردن، روی‌آوردن

فارسی به انگلیسی

سرازیر

Downgrade, Downhill, Inclined


سرازیر شدگی‌

Dive


سرازیر کردن‌

Cant, Dive, Grade, Incline

فرهنگ فارسی هوشیار

سرازیر

واژگون، رو به پائین


سرازیر شدن

(مصدر) از بالا به پایین رفتن بسراشیبی رفتن، سرنگون شدن.

فارسی به آلمانی

سرازیر

Rampe (f)

فارسی به ترکی

سرازیر شدن‬

akmak, sızmak, dökülmek

معادل ابجد

سرازیر

478

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری