معنی سران
لغت نامه دهخدا
سران. [س َ] (اِخ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سران. [س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 140 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
فرهنگ عمید
بزرگان، رؤسا،
حل جدول
بزرگان
گویش مازندرانی
هل هله ی عروسی هلهله ی جوانان در زمان بردن عروس به خانه ی...
معادل ابجد
311