معنی سرزدن
حل جدول
ناگهان و بدون اطلاع قبلی نزد کسی رفتن
سرزدن گناه
ارتکاب
ناگهان و بدون اطلاع قبلی نزد کسی رفتن
سرزدن
فارسی به انگلیسی
Behead, Issue
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرزدن
ترکی به فارسی
سرزدن، سرکشیدن
فرهنگ پهلوی
جای خورشید یا سرزدن خورشید
مترادف و متضاد زبان فارسی
خارجشدن،
(متضاد) داخل شدن، دمیدن، روییدن، سرزدن، سبز شدن
آلمانی به فارسی
(وء):سرزدن , بالغ شدن , رسیدن , (ن):مبلغ , مقدار میزان.
فنلاندی به فارسی
سرزدن , بالغ شدن , رسیدن ,:مبلغ , مقدار میزان, شمار , شمردن.
معادل ابجد
321