معنی سرزندگی

لغت نامه دهخدا

سرزندگی

سرزندگی. [س َ زِ دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی سرزنده. بانشاط بودن. رجوع به ماده ٔ بعد شود. || مهتری. بزرگی:
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مرده ٔ ترا عار است.
میر یحیی شیرازی (از آنندراج).

حل جدول

فارسی به انگلیسی

سرزندگی‌

Animal Spirits, Animation, Buoyancy, Effervescence, Esprit, Exuberance, Joviality, Life, Lift, Sprightliness, Spryness, Vitality, Vivaciousness, Vivacity

فارسی به عربی

سرزندگی

صور متحرکه، فوران

معادل ابجد

سرزندگی

351

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری