معنی سرزنش کردن
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تثریب، تقریع، تشنیع، شماتت کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن، نکوهیدن،
(متضاد) ستایش کردن، ستودن
فارسی به انگلیسی
Accuse, Censure, Chasten, Natter, Rail, Remonstrate, Reprehend, Reprimand, Reproach, Reprove, Scold, Slam, Upbraid
فارسی به عربی
باروکه، تبجح، تهکم، توبیخ، رفض، سدیم، سلیطه اللسان، لائمه، لوم، مراقبه، وبخ
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Abgeben, Einhalten, Kontrolle (f), Prüfen, Scheck (m), Perru.cke
معادل ابجد
891