معنی سرمای سخت، باد سرد
حل جدول
زم
سرمای سخت
زم
زمهریر
باد سخت
باد تند، طوفان
ثایب
عاصف، ثائب
عاصف
باد سرد
زم، زمهریر
زم
لغت نامه دهخدا
سرد باد. [س َ] (اِ مرکب) آه سرد. ناله ٔ سرد:
همان شهر ایرانش آمد بیاد
همی برکشید از جگر سرد باد.
فردوسی.
چو گفتار موبد بیاد آمدش
ز دل بر یکی سرد باد آمدش.
فردوسی.
چو از پندهای تو یاد آورم
همی از جگر سرد باد آورم.
فردوسی.
برآرم سرد بادی زین دل ریش
نمایم باد را حال دل خویش.
(ویس و رامین).
همه شهر با گریه و سرد باد
خروشان گرفته قبای قباد.
اسدی.
باد سخت
باد سخت. [دِ س َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بادشدید. باد تند. باد پرطوفان. ریح عاصف. (منتهی الارب) (دهار). ریح صَرْصَر. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان القرآن): ریح زَعْزَع، باد سخت جنباننده. (منتهی الارب) (دهار). ریح زعازع. ریح زعزعان. طَیْسَل. خَجوج.خجوجی. زِهْلِق. هَجوم. ریح ساهکه؛ باد سخت. ریح سیهک، باد سخت. ریح سهوک. تایب، باد تندی که پیش از باران وزد. ریح قاصف، باد سخت شکننده. (منتهی الارب).
فارسی به انگلیسی
Fresh
معادل ابجد
1642