معنی سرمه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سُ مَ یا مِ) (اِ.) گرد نرم شده سولفور آهن یا نقره که برای سیاه کردن مژه ها و پلک ها به کار می رود.، ~ به چشم کور کشیدن کنایه از: کار بیهوده کردن.
فرهنگ عمید
گردی سیاهرنگ که از سولفور آهن یا سولفور سرب بهدست میآید و برای سیاه کردن مژهها و پلکها به کار میرود، خاکۀ سرب،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
کحل،
(متضاد) توتیا، سیاهی، تیرگی، تاریکی
فارسی به انگلیسی
Eyeliner, Kohl
نام های ایرانی
دخترانه، ماده ای سیاه رنگ که برای آرایش مژه ها و پلک چشم به کار می رود
تعبیر خواب
سرمه کردن چشم در خواب دلیل مال است مرد و زن را و بعضی از معبران گویند که سرمه در چشم کردن، راه حق و صواب بود، خاصه که سرمه به اندازه در چشم کشیده بود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
سرمه فروش درخواب، مردی بود که راه دین و مسلمانی به مردم نماید و در میان مردم صلح اندازد، چنانکه چشم بدو روشن گردد. و بعضی ازمعبران گویند: سرمه فروش درخواب، مردی بود که کاری کند که هم صلاح دین بود و هم نیکوئی دنیا. - امام جعفر صادق علیه السلام
سرمه فروش در خواب، مردی بود که در صلاح دین خود و کسان سعی نماید، زیرا که چشم در خواب دین بود و سرمه روشنایی بود. - اسماعیل بن اشعث
سرمه به خواب مال بود. اگر بیند که سرمه در چشم کشید و مقصود از آن روشنائی به چشم بود، دلیل کند که صلاح دین جوید. اگر مقصود از آن آرایش و زینت بود، دلیل است که خود را به دینداری در میان مردم مشهور گرداند، تا او را مدح و ثنا و ستایش گویند. اگر بیند که کسی سرمه به وی داد، دلیل کند که به قدر آن سرمه مال یابد. - محمد بن سیرین
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
چیزی که در چشم کشند، گرد سیاهی که به مژه ها و پلکهای چشم میکشند
معادل ابجد
305