معنی سرنا
لغت نامه دهخدا
سرنا. [س ُ] (اِ) مخفف سورنای است که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سور نوازند و آن را نای رومی نیز گویند. (برهان). نای رومی باشد که در بزم و رزم نوازند. (جهانگیری). آلتی موسیقی از ذوات النفخ. (یادداشت مؤلف):
دردا که چنگ عمرشد از ساز و بدتر آنک
سرنای گم ببوده ٔ ما هم پدید نیست.
خاقانی.
ناله ٔ سرنا و تهدید دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل.
مولوی.
بحق آن لب شیرین که میدمی در من
که اختیار ندارد به ناله این سرنا.
مولوی (از جهانگیری).
چو مردم زسرنا هراسان بود
سرافکنده دشمن هرآسان بود.
امیرخسرو دهلوی.
- امثال:
آدم ناشی سرنا را ازسر گشادش میزند.
راست بیا راست برو، ماست بخور سرنا بزن.
سرناچی کم بود یکی هم از غوغه (گوگه) آمد.
قلی هم در سرناش میگفت.
رجوع به سرنای شود.
فرهنگ معین
(سُ) (اِ.) = سورنا. سرنای. سورنای: نوعی ساز بادی.،~را از سر گشادش زدن کنایه از: کاری را نادرست و ناشیانه انجام دادن.
فرهنگ عمید
از سازهای بادی که از لولهای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده،
حل جدول
شیپور
مترادف و متضاد زبان فارسی
سورنای، شهنا
فارسی به انگلیسی
Bugle
گویش مازندرانی
نوعی ساز بادی که در جشن و سرور نوازند
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن. کار وارونه کردن.
معادل ابجد
311