معنی سرور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Boss, Captain, Cheer, Cheerfulness, Cheeriness, Chief, Elder, Old Man, Gaiety, Gladness, Happiness, Head, Headman, Joy, Leader, Lightness, Lord, Master, Patron, Rejoicing, Sheik, Superior, Tycoon, Worthy
فارسی به عربی
بهجه، مهرجان، اِبتهاجٌ
نام های ایرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
فرهنگ پهلوی
شادمانی
فرهنگ فارسی آزاد
سُرُور، شادی- فرح- خوشی- غبطه
معادل ابجد
466