معنی سرپناه

فارسی به انگلیسی

سرپناه‌

Ambush, Fold, Shelter

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرپناه

اقامتگاه، مسکن، پناهگاه، مامن، حفاظ، جان‌پناه، خانه، کاشانه، خانه‌محقر، آلونک، کلبه

گویش مازندرانی

بی سرپناه

بی سرپرست، آلاخون والاخون، فاقد خانه و سرپناه، بره ی بی...


تشت

مستقیم به طرف چیزی یا کسی رفتن، بی سرپناه ماندن، سرگردان...

انگلیسی به فارسی

shelter

سرپناه


bus-stop without shade

ایستگاه اتوبوس بدون سرپناه


bus-stop with shade

ایستگاه اتوبوس با سرپناه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مسکن

آرام بخش، خانه، سرپناه


آغل

سرپناه، لانه مرغی

معادل ابجد

سرپناه

318

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری