معنی سریالی از بهرام بهرامیان
حل جدول
کارگردان فیلم آینه شمعدون
کارگردان سریال سقوط یک فرشته
کارگردان سریال ساعت شنی
کارگردان فیلم آل
سریالی از بهرام بهرامیان
سقوط یک فرشته
سریال بهرام بهرامیان
ساعت شنی
فیلم بهرام بهرامیان
پریناز
فیلمی از بهرام بهرامیان
سبب من، آل
آل
سریالی از محمد بهرامیان
ساعت شنی
لغت نامه دهخدا
بهرامیان. [ب َ] (اِخ) منسوب به بهرام:
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان و ز اشکانیان.
فردوسی.
شاه مشرق آفتاب گوهر بهرامیان
صبح عدل از مشرق آن خاندان انگیخته.
خاقانی.
پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان
در خانه ٔ اسلامیان عدل تو معمار آمده.
خاقانی.
بهرام
بهرام. [ب َ] (اِخ) پادشاه ایران پسر بهرام. (ولف):
یکی پور بودش دلارام بود
ورا نام بهرام بهرام بود.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 3017).
بهرام. [ب َ] (اِخ) وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین).
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
876