معنی سریالی از مسعود آب پرور

حل جدول

مسعود آب پرور

کارگردان سریال هوش سیاه

کارگردان فیلم بدل


سریالی از مسعود آب پرور

هوش سیاه1، هوش سیاه 2

هوش سیاه


فیلم مسعود آب پرور

قتل آنلاین


فیلمی از مسعود آب پرور

قتل آن لاین، بدل، آنجاکه زاده شده ام‏

آنجاکه زاده شده ام‏، بدل، ساعت 25، قتل آن لاین

قتل آن لاین، بدل، آنجا که زاده شده ام‏

لغت نامه دهخدا

پرور

پرور. [پ َرْ وَ] (اِ) پروار. || (نف) مزید مؤخری بمعنی پرورنده و پروراننده در آخر بسیاری از کلمات فارسی و هم عربی: آزپرور. ادب پرور. بنده پرور. تن پرور. پیرپرور. جان پرور. جهان پرور. خودپرور. خیال پرور. دام پرور. دانش پرور. دماغ پرور. دوست پرور. دون پرور. دین پرور. ذره پرور. رعیت پرور. روح پرور. روان پرور. رهی پرور. ستم پرور. سخن پرور.سفله پرور. شاعرپرور. شکم پرور. عِلم پرور. عیال پرور. ملک پرور. مهرپرور. نوع پرور. هنرپرور و غیرها. || (ن مف) پرورد. پروریده: نازپرور. غم پرور. سایه پرور و به صورت پرورد نیز آید. رجوع به پرورد شود.

پرور. [پ ُرْ وَ] (ص مرکب) عریض. بسیارعرض. پرعرض. پرپهنا.


مسعود

مسعود. [م َ](اِخ) ابن محمدبن ملکشاه سلجوقی. رجوع به مسعود سلجوقی شود.

مسعود. [م َ](اِخ) ابن کیقباد ثالث. ازسلجوقیان روم. رجوع به غیاث الدین(مسعود...) شود.

مسعود. [م َ](اِخ) ابن محمودبن سبکتکین غزنوی. رجوع به مسعود غزنوی(ابن محمود) شود:
شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعید
مسعود باسعادت و سلطان راستین.
فرخی.

مسعود. [م َ](اِخ) ابن ابراهیم غزنوی. رجوع به مسعود غزنوی شود.

مسعود. [م َ](اِخ) ابن قلج ارسلان. رجوع به مسعود سلجوقی شود.

معادل ابجد

سریالی از مسعود آب پرور

910

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری